صفحه شخصی شکوه هوشمند   
 
نام و نام خانوادگی: شکوه هوشمند
استان: اصفهان
رشته: کارشناسی عمومی
تاریخ عضویت:  1389/01/29
 روزنوشت ها    
 

 قدرت بخشش بخش عمومی

14

قدرت بخشش

بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود.


بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.

زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.

بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى

سه شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 10:44  
 نظرات    
 
جواد عزیزی اجیرلو 17:05 سه شنبه 6 اردیبهشت 1390
10
 جواد عزیزی اجیرلو
خلق و خوی انسانی بدست آوردنی است و با تمرین انسان خود آن را بدست می آورد بقول معروف اکتسابی است .
پس بیایید با هم خوب بودن را تمرین کنیم.
حمیدرضا حسینی 17:19 سه شنبه 6 اردیبهشت 1390
10
 حمیدرضا حسینی
طیران مرغ دیدی تو زپای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیت
علیرضا احمدی 21:51 سه شنبه 6 اردیبهشت 1390
9
 علیرضا احمدی
به نظر من میشه ماجرا رو از طرف دیگه نگاه کرد و اون خودخواهی مرد بود که بیشتر می خواست . . .
مهدی ناظمی 06:45 چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390
9
 مهدی ناظمی
به نظرم مسافره از اون بانو خردمندتر بود چون هم مناعت طبع داشت هم بصیرت بسیار بالا
در عین نیازمندی به صاحبش برگرداند یا بهتر بگوییم بخشید در حالیکه آن زن شاید به آن سنگ نیازی نداشت
حامد خاکسار 11:36 چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390
6
 حامد خاکسار
داستان زیبایی بود.ممنون.
حامد مستقیمی 09:26 پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390
6
 حامد مستقیمی
بسیارزیبابود.
ممنون.
رضا شهرنژاد 04:15 پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390
4
 رضا شهرنژاد
good